-
فردا ساعت ۱۰ اولین آزمون آلیه..تصور اینکه دوباره پایین ترین درصد کلاسم اذیتم میکنه
یکشنبه 21 مرداد 1403 00:38
-
من و این قلب.
یکشنبه 21 مرداد 1403 00:23
درد دارم ،نمیتونم از جام تکون بخورم. فردا هم ۵ میرم باشگاه تا ۸ جبرانی پنجشنبه که بخاطر مسابقات تعطیل بود..هنوز مطمئن نیستم دردی که دوباره افتاده به جونم بخاطر فشردگی تمریناست یا اضطرابی که تو این چند روز تحمل کردم. هنوز شروع نکرده دارم شک میکنم به مسیرم ، از طرفی همین بعد از ظهر داشتم میگفتم من آدمِ کنکور نیستم،ولی...
-
!
شنبه 20 مرداد 1403 17:28
راستی صبح رفتم بیرون تمرین کردم.دوش آب سرد گرفتم و بعد شیمی خوندم.خیلی عقبم، زنده دل(Az) خودمون ، داشت ی فرمول برا *z میگفت و من باید میرفتم واسه یادگرفتن نوشتن ارایش الکترونی طبق قاعده افبا.
-
اتاقم کثیفه ولی مشتی، میکنم ی کار توش تمیز جمع.
شنبه 20 مرداد 1403 17:19
کلاس های ماز که شروع میشن به خودم لعنت میفرستم که چرا بابت خرید اشتراک الماس اصرار داشتم.مباحثی که تازه شروع به تدریس کردن ، البته فقط دروس تخصصی ، من اواسط تیر مشغول خوندنشون بودم و حتی آزمونشون رو هم دادم.الان سر کلاس فیزیک کارخانه بودم و تازه داشت از تامسون و رادرفورد شروع میکرد.من یک ماه پیش تو فیزیک خوندمشون و ۲...
-
ی شب عادی در جوار خانواده ایرانی
شنبه 20 مرداد 1403 00:13
مامان : تو بری المپیک منم میتونم باهات بیام؟ من :الکی که نیست اینایی که رسیدن المپیک پوستشون کنده شده مامان :پس واسه چی میری تکواندو؟ ی المپیک بری دیگه من :توقعاتتون بالاست ها ، به پزشکی برسم خیلیه مامان :حالا هم پزشکی بخونی هم بری المپیک نمیشه؟ من : ... خدایا منو گاو کن.
-
یا صبح ۶ میری حیاط یا..دیگه چیزی بدتر از شرایط فعلی وجود داره؟
شنبه 20 مرداد 1403 00:10
-
خدایا هرچی تو بگی، من که صلاحمو نمیدونم
شنبه 20 مرداد 1403 00:01
-
خواهرم.
پنجشنبه 18 مرداد 1403 20:31
هدف اینه که فردا تو رنک گروه مطالعاتی زیر ۵ نیام.ساعت مطالعه بچه ها بین ۶ تا ۸ متغیره.فعلا یک هفته رو این رنک بمونم ، اروم اروم بیشترش میکنم. فردا کلاس سیک سکه بعد اولین جلسه فارسی با جعفری که خیلی تعریفشو شنیدم.قراره با ویتو پیوند کوالانسی برقرار کنیم و به بی بضاعت بودنمون بخندیم. برنامه کلاسارو بزنم به میز ، کارای...
-
داداشم
پنجشنبه 18 مرداد 1403 17:34
یادمه ، وقتی استادِ باشگاه پایین خونه مون به بابام میگفت به قهرمانیم امیدواره،تشویقاشو ، خیره شدن بچه هارو موقع مبارزه ، یادمه. یا وقتی معلم ریاضی داشت می گفت باهوشم ، وقتی اولیا جلوی مامان و میگرفتن و میگفتن بچت چیکار میکنه اطلاعات عمومیش انقد بالاست ، بچه ها بهم میگفتن دانشمند.از امیدوار بودن سارینا به قبولیم نگم...
-
باید اول آروم باشید،بعد صحبت کنید
پنجشنبه 18 مرداد 1403 15:12
نمیدونم چرا دلم میخواست کیمیا علیزاده بازی رو ببره ، و برخلاف بقیه اصلا فکر نمیکنم وطن فروش باشه.فقط طوری که گزارشگر با اصرار می گفت نماینده بلغارستان و اسمش رو نمیاورد : پنل ماز بالاخره درست شد ، زمانی که استادای خوب و رو هوا زده بودن.زیست و خیراندیش زدم و شیمی و هادیان فرد.بقیش مهم نبود،ریاضی هم که عزیزی نداشت و فقط...
-
قبول نشدم.
چهارشنبه 17 مرداد 1403 15:25
فقط دارم فکر میکنم ، به کجا رسیدم که موقع دیدن چنین صحنه ای با خونسردی تمام تو چشمای مادرم زل زدم و گفتم "قبول نشدم". چطور به این درجه از وقاحت رسیدم که بعد از تمام کار هایی که انجام دادم ، آدم هایی که شکستم ، لحظاتی که لذت های زودگذر رو به درس خوندن ترجیح دادم ، همچنان انتظار نتیجه ای متفاوت رو داشته باشم....
-
تونل و جیغ های پی در پی
سهشنبه 16 مرداد 1403 23:16
دویدن واقعا اضطرابم رو کم میکنه.امروز حدود ۲۵ دقیقه دویدم.۳ ساعت باشگاه بودم ، زودتر رفتم و قبل اینکه همه بیان شیمی خوندم.مبارزه داشتیم،افتضاح بود. کیسه بوکس وصل کردم به سقف اتاقم ، ضربه میزنم از جا کنده میشه.استادم امروز میگفت اروم تر بزن ، سرعتت و ببر بالا.میت هم که میزدیم بچه ها از نوبت من میترسیدن. - چه صدایی ، یا...
-
با قلب درد باشگاه رفتن قرارداد بستن با اضراییله.
سهشنبه 16 مرداد 1403 16:29
-
۱۰ روز تا آزمون دوم.
سهشنبه 16 مرداد 1403 00:54
فعلا شیمی و درسای کنکور و شل کردم تا ببینم چی پیش میاد.نمیدونم منتظر چی ام ، دقیقا میخوام چی رو ببینم. امشب بازم ی حمله داشتم ، باید بتونم این مغز و کنترل کنم ، تا با همین فرمون سمت سکته نرفتم. نور آبی اتاقم امشب روشن شده.عجیبه.حساسیت قلبم به کافئین ، سخته! ی وقتایی ام هست میگم با این وضع میخوای به المپیادم برسی؟...
-
آیکورا.
دوشنبه 15 مرداد 1403 19:08
Paypal ایمیل داده که حسابتو آپدیت کن داریم ی چیزایی و تغییر میدیم و فلان. داداش چیزی تو حسابم نیست.هر چی شد شد=) ماز برام پنل جدید ثبت کرده ، سایتشون اختلال داره نمیتونم وارد شم.کلاس شیمی امروز هم از دست دادم. یکم بهم ریخته ام.استرسی که بعد خوردن انرژی زا رفت تو وجودم هنوز اثراتش هست.دیروز از استرس ی حمله داشتم.سخت...
-
نمیدونم خوشحالیم از اینکه با مدالای سال قبل میتونم ارتباط داشته باشم و چجوریبروز بدم.
دوشنبه 15 مرداد 1403 13:28
-
جمعه اولین کلاس شیمی سیک سکه.پست ثابت هم گذاشتم که از اتفاق پست قبل جلوگیری کنم.
دوشنبه 15 مرداد 1403 12:55
میخوام امروز قلعه حیوانات و کامل بخونم تموم شه.
-
پست ثابت
دوشنبه 15 مرداد 1403 12:53
"جاناتان گاهی میگفت: تمام جسم شما ، از نوک این بال چیزی نیست مگر اندیشه ی شما از خودتان ، به همان شکلی که قادر به دیدنش هستید. زنجیر اندیشه تان را بشکنید ، آنگاه زنجیر جسمتان میشکند…"
-
کشف تازه=)
دوشنبه 15 مرداد 1403 12:36
یکی از دلایل اصلی عدم موفقیتم ، از اونجایی که هیچوقت و در هیچ زمینه ای موفق و نفر اول نبودم ، (نفر چهارم گرافیک کشوری؟) (شاگرد دوم؟) همین وبلاگ نوشتنه.عواملی مثل نظرات دیگران و آمار بازدید ها تا قبل تر ها برام اهمیت داشت.اما بعد فهمیدم مشکل این ها نبودن.مشکل اینجاست که نوشتن وبلاگ صرفا برای تخلیه ذهن و افکاریه که...
-
ICho 2024
دوشنبه 15 مرداد 1403 09:43
من واقعا عقبم.این استاد میگه ، واسه گرفتن نتیجه متفاوت خوندن سیلبربرگ و پتروچی و مورتیمر احمقانه ترین کار ممکنه. نظام قدیم های بهمن بازرگانی و توصیه کرده که اونم گفته باید تو ۴ ، ۵ ماه تموم بشه.بعد باید سراغ حل مسئله های انتشارات فاطمی و سوالای مرحله ۱ و ۲ های سالای قبل رفت. سگ! هر روز دارم تو این مسیر چیزای جدید...
-
جنگ اعصاب
یکشنبه 14 مرداد 1403 20:25
گاهی اوقات فقط فکر کردن به اون یکی دوماهی که قراره تو خوابگاه باشگاه دور از خونه بگذرونم برای خوندن المپیاد بهم انگیزه میده.فقط نبودن.دور شدن.
-
بودجه بندی ازمون دوم استاد دلیر عالیه،فقط باید ریاضی رو برسونم
یکشنبه 14 مرداد 1403 20:13
سیلبربرگ فصل دوم رو هم باید تموم کنم تا ۲۶ اُم.به قول شایع حالم خوبه اینکه نگرانم بده.به شیمی نمیرسم.یکم زیست مرور کنم و بشینم فیلم ببینم.
-
بخیر گذشت.برم دوش بگیرم بعد اتاق و وسایل و مرتب کنم و بشینم درس بخونم.
یکشنبه 14 مرداد 1403 17:30
-
الکترومغناطیس به توان ۱۳
یکشنبه 14 مرداد 1403 17:08
از شمال برگشتیم ، حالم خوب نیست.قلب دردی دارم که..خلاصه که باشگاه تعطیله ، سه شنبه دو سانس میرم. غیر قابل باور: سیکسک بورسیه شدم. شمال خوش گذشت ، بابت دفعه قبل مضطرب بودم ، البته به اینکه هر چند وقت یک بار ی اتفاقی بیوفته که انقدر تو اضطراب غرق بشم عادت کردم.تهش رو دیدم! یک هفته ست المپیاد نخوندم.درس دیگه ای هم...
-
دو روزه درس نخوندم ، به سلامتی
دوشنبه 8 مرداد 1403 21:00
-
فردا دو تایم میرم باشگاه،باشد که هلاک شویم
دوشنبه 8 مرداد 1403 20:59
-
عیدی
یکشنبه 7 مرداد 1403 12:45
تو حالت خوش بینانه،اردیبهشت سال دیگه میتونم پکیج و بخرم،تازه اگه افزایش قیمت نداشته باشن.تو این ۹ ماه باید مبتکران ۳ سال و جمع کنم،بعد سیلبربرگ. امروز برم دنبال کتاب بگردم بلوار موذن.
-
You suck anyway
یکشنبه 7 مرداد 1403 11:55
افتادم رو مود هیچ کاری نکردن و فقط خداوند متعال به دادم برسه.
-
من هم دیری ست که سخنی گلو گیرم شده و میخواهد خفه ام کند.
شنبه 6 مرداد 1403 23:24
امروزم ۳ ساعت مطالعه. فردا بالاخره میرم باشگاه،البته صبح هم میرم حیاط واسه گرم شدن،ی هفتس کار نکردم. امروز شل کردم وگرنه همینطوری پیش میرفتم ۶ ساعتم میخوندم. چیپس و پفک خوردم ، از محدوده رعایت کردنم فقط ی ماهه نوشابه و سس و قند نخوردم ، خودش خیلیه. ماز هم اشتراک سه ساله خریدیم،پروژه بعدی پکیج المپیاده ، این هفته ام...
-
همه چی!
شنبه 6 مرداد 1403 13:48
تا الان ۳ ساعت تونستم بخونم.که البته ۴۵ دقیقه ش فیزیک و ۳۵ دقیقه ش زیست بود و بقیه شیمی.و سیک سک جوابم رو داد ، درصدم ۱۱ شده:)))))))) اصلا مهم نیست. شاید هم مهم باشه ، اما فعلا نیست.فردا و سه شنبه رو فقط باشگاه میرم ، پنجشنبه شمالیم.بدنم تازه گرم شده بود و خیلی فاصله دارم با نسخه ای که میخوام بهش برگردم. نسخه،برم یکم...