-
چیه این دنیا که درگیرشیم؟
دوشنبه 25 فروردین 1404 18:53
این وبلاگ رو که زدم،اصلا قصدم این بود که ۴۰۴ خاطرات دوره تابستون و بنویسم. مغزم گفت : بمونه برای ۴۰۵ ، حالا اشکالی نداره که. اما امیدی بهم نیست با این وضع. چند ماهه هیچ مطالعه ی درسی ای نداشتم. چند ماهه!
-
از خاطرات پسا المپیاد،شرمندگی.
شنبه 23 فروردین 1404 13:55
اخر کلاس از دبیر شیمی پرسیدم این مسائل قطبی ناقطبی و میشه از الکترونگاتیوی هم حل کرد؟ گفت چطوری؟گفتم همون روشی که از ۲.۵ بیشتر باشه..گفت نه.تو امتحان عدد الکترونگاتیوی و که بهتون نمیدن که. بعدش یکی از بچه ها گفت برو بابا ، المپیادی بازی درنیار واسه ما. حالا من کی سوالای قطبی ناقطبی و حل میکردم؟مهر ماه. اون اراده رو...
-
مستیم از شراب نبود که بخواد بپره.
پنجشنبه 21 فروردین 1404 14:31
زندگیم به قطب های متفاوت و خیلی بی ربطی تقسیم شده. قبل تر ها باور داشتم که توانایی رسیدگی به همه ی این قطب ها رو دارم و تنها مانعی که سر راهم هست کم تلاش کردنه. شاید باید دوباره و دوباره کلمه ی عدم قبولی رو میدیدم تا بفهمم که اینطور نیست. نمیدونم تا کی قراره از شکست هام درس بگیرم تا مفید واقع بشه،اما آبتین و شکست...
-
خایه ش و داری یک ماه بدون گوشی زندگی کنی؟
سهشنبه 19 فروردین 1404 23:16
-
درد من همین وبلاگ نوشتنه،حیف که درمانی نداره.
سهشنبه 19 فروردین 1404 23:15
-
از باختن متنفرم.ولی همیشه در حال باخت دادنم.
سهشنبه 19 فروردین 1404 23:15
-
صفر رفتم از خونه بشم تو کوچه هزار
سهشنبه 19 فروردین 1404 14:56
اون بار که رفتیم چهارراه دانشکده زمین شناسی فیزیکی و پیدا نکردم.بعد فهمیدم مشکل اکثر بچه ها بوده،یکیشون میگفت دادم ۷۰۰ صفحه کتاب و واسم پرینت گرفتن (-_-) چون هر کتابفروشی ای تو شهرمون رفتم پیدا نشده.حالا نمیدونم ، نماشگاه کتاب که رفتیم دنبالش بگردم یا پولش و صرف خرید رمان کنم. نمیدونم،از ما که چیزی در نمیاد. لااقل ی...
-
خودم میدونم فقط چه حالی دارم.
یکشنبه 17 فروردین 1404 19:54
شروع باشگاه مثل همیشه بود،سلام و احوال پرسی و تبریک سال نو و موهای مرتب شده و چهره های سرخی که بعد از ۱ دقیقه دویدن به اون روز افتاده بودن،همون ادم هایی که قبل تر ست های ۱۵ دقیقه ای میدویدن. موقع پیاده شدن از ماشین گوشیم افتاد و استاد موسوی گفت "گوشیت نابود شد" اما چیزی نشده بود. و فکر کردم که چقدر دلم برای...
-
سلام استاد.
شنبه 16 فروردین 1404 20:00
تنها چیزی که در حال حاضر باعث میشه بیخیال همه چیز نشم اینه که فردا باشگاه بعد ۱ ماه باز میشه و بالاخره میتونم بدو ام. اگر درس بخونم،اوضاع بهتر میشه. چرا درس نمیخونم؟ رغبتی به بهتر شدن اوضاع ندارم. حتی امروز وقتی ازم درباره ی شرایط المپیاد میپرسیدن،حوصله ی توضیح نداشتم. نه مصطفی مرحله ۱ در اومد نه نرگس،و این ها ۱۰ هیچ...
-
Asics
جمعه 15 فروردین 1404 19:44
بالاخره از شر اون ساک ۵۰ ساله ی قبلی خلاص شدم و با یک ساک جدید جایگزینش کردم.چه روز های کابوس واری رو با اون ساک تا مسیر باشگاه طی می کردم،شرم موقع زمین گذاشتنش هنوز روی شونه م سنگینی میکنه. همیشه یک گوشه ای افتاده بود و سمت دهن باز کرده ش ، انگار کل کثیفی های وجود من رو بیرون میریخت.و من هی خجالت میکشیدم. و هی خجالت...
-
ساده ترین حالت ممکن
جمعه 15 فروردین 1404 15:04
ی نفر : هدف ۴۰۴ ات چیه؟ -میخوام از این : تبدیل بشم به این :
-
Peaky
جمعه 15 فروردین 1404 14:54
?Do you feel that ?Do you feel anything You know, you talk as if you're watching everything on a ..screen
-
سلانه سلانه
جمعه 15 فروردین 1404 11:08
سال قبل هم دوره ی کیامهر رو خریدم و هم تمام ۷ ترم شیمی عمومی استاد میرقادری. درباره ی اینکه چقدر بابت جور شدن هزینه هاشون خون دل خوردم حرف نمیزنم. اما فکر میکنم پکیج شیمی ،تا حدی به درد کنکور بخوره،و شاید اصلا فرصت دوباره ای به شیمی دادم.صرفا در حد مرحله ۱. با اینکه زنده دل و کسری امیری در نگاه اول به هر یازدهمی ای که...
-
10/1
پنجشنبه 14 فروردین 1404 17:53
از شهریور تا به الان،خیلی چیز ها تغییر کرده. نتونستم(نخواستم) المپیاد بخونم. المپیاد زمین رو هم با اختلاف یک تست به آخرین قبولی واگذار کردم. اما سال یازدهم،بحث مرگ و زندگیه. حتی اگه مدال هم نگیرم میخوام جزوی از این راه باشم. حتی اگر مدال هم نگیرم،میخوام برچسب المپیادی بودن روی پیشونیم باشه. (بماند که این حرف ها و...
-
فکر کنم بیدارم.
پنجشنبه 14 فروردین 1404 16:40
-
اینه رسمش
جمعه 30 شهریور 1403 09:43
ایستگاهی دویدم ، تو تایمای ۶ دقیقه ای ، به قدری پام درد میکنه که میخوام دیوار و گاز بگیرم.انگار استخونمو با تبر نصف کردن ، ی جاهایی از ساقم باد کرده ، نمیدونم مشکل چیه. استاد گفته بود چون بعد چند سال دارم شدید ورزش میکنم اینجوریه ، اشکم داره در میاد-
-
چیزهای بهتری هم وجود داره،
دوشنبه 26 شهریور 1403 16:34
بعد از معاشرت با کلی ادم ۴۰ ساله که به مدت ی هفته همکلاسیمن ، ی جورایی اروم تر شدم. چون همشون ادمای به شدت با سواد و حرفه ای هستن. و تو ایران هیچ غلطی نکردن. ی متخصص اطفال اومده بود می پرسید چه دوره فنی حرفه ای شرکت کنم بهتره برا امتیاز مهاجرت؟ و من قیافه تمام مربیایی و تصور کردم که ی کوه مدرک و مهارت داشتن اما دستشون...
-
سازمان و خاله زنک هایی به نام مربی
شنبه 24 شهریور 1403 18:45
اگه فقط ی چیز مزخرف تو فنی حرفه ای وجود داشته باشه(تو بهترین حالت فقط ی چیز) اتلاف وقت و انرژی موقع کاره.کاری که کارمند هاش توی ۸ ساعت انجام میدن و میشه به ی شرکت خصوصی یا ی کارگاه یا حتی ی فریلنسر داد تا تو ۲ ساعت انجامش بده. و از اونجایی که این سیستم فاسدشون عادتشون داده که همینطور زندگی کنن ، چند هزار زمین برای...
-
با مصطفی ی جوری از شیمی حرف میزنم انگار خدامه،خودم که میدونم چخبره.
جمعه 23 شهریور 1403 15:53
-
نوشته بود از خودش خسته نمیشم ، از سختیایی که بخاطرش میکشم خسته ام.
جمعه 23 شهریور 1403 15:53
-
تف تو رخی که لای ماسکه
جمعه 23 شهریور 1403 15:52
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 شهریور 1403 19:07
باز وسط تمرین اومد جلو ، اصلا حواسم نبود وایساده ، حرکتارو سرعتی زدم و سر حرکت اخر بهترین چرخشم و داشتم ، یهو دیدم صداش اومد که افرین! بعد برای بار دوم صدام کرد پرسید اسمت همین بود دیگه؟ اره انسانِ الزایمری. بعدش هرچی زدم ریدم.
-
باید خودمو از گروه مطالعاتی حذف کنم
چهارشنبه 21 شهریور 1403 19:05
-
Another pitto day
چهارشنبه 21 شهریور 1403 19:05
-
اسم پسره رو یادم نیست و هرچقدر هم فکر میکنم یادم نمیاد.
چهارشنبه 21 شهریور 1403 13:49
-
این روزا نفس کشیدن سخت شده
دوشنبه 19 شهریور 1403 21:14
-
"چقدر تلخ شدی بچه"
دوشنبه 19 شهریور 1403 21:14
-
61 - 120
دوشنبه 19 شهریور 1403 20:59
قرص و نصف میکنم ، نصفش و قورت میدم و نصفش پرت میشه تو باغچه ، مثل هر شب ، متعجبم که چطوری هنوز ازش درخت رشد نکرده. حسم عجیبه ، مثل وقتی که فهمیدم فرزانه معلمه و پشمام ریخته بود ، یا وقتی واسه اولین بار تتوی رو مچ فاطمه رو دیدم ، وقتی چسبیده بودم به دیوار ازمایشگاه ، وقتی نشسته بودم به ماه نگاه می کردم و تقلا می کردم...
-
B bot
دوشنبه 19 شهریور 1403 20:50
اونجایی که نیک میگفت سانفرانسیسکو واسم وایب بدی داره و به محض برگشتش هم گند زد تو همه چی؟ همین حس و به تمام وبلاگام دارم، انگار از سلامت روانم تغذیه میکنن تا دو خط نوشته بشه.
-
Pov: به روزی افتادی که واسه اکستم تبلیغ بنرتو میفرستی
دوشنبه 19 شهریور 1403 20:48