خاطرات ی المپیادی

خاطرات ی المپیادی

گزارش کار و اتفاقای دوران المپیاد و میزارم
خاطرات ی المپیادی

خاطرات ی المپیادی

گزارش کار و اتفاقای دوران المپیاد و میزارم

ی نفر نجاتم بده.

و من باز هم نتونستم خودم رو کنترل کنم و بهش پیام دادم.بعد ی چک به خودم زدم ، چته؟

گزارش کار رو فرستادم ، سخت بود.

انجام پروژه های سازمان هم سخته.

اما بیشتر از اون همین که این دستای لعنتی و روی کیبورد حرکت ندم و براش ننویسم سخته.

لعنت.بهت.

+پ.ن: چک سوم.