فعلا شیمی و درسای کنکور و شل کردم تا ببینم چی پیش میاد.نمیدونم منتظر چی ام ، دقیقا میخوام چی رو ببینم.
امشب بازم ی حمله داشتم ، باید بتونم این مغز و کنترل کنم ، تا با همین فرمون سمت سکته نرفتم.
نور آبی اتاقم امشب روشن شده.عجیبه.حساسیت قلبم به کافئین ، سخته!
ی وقتایی ام هست میگم با این وضع میخوای به المپیادم برسی؟
نمیشه همه چیو باهم داشت ، ی نفر اینو بفهمونه بهم.
تو تلگرام هم آدم میبینم پیگیر چرت ترین موضوع ، هم رتبه ۴ کنکور و چند تا مدال طلا ادمین گروه شیمی ان.
جزو هر دو گروه هم هستم ، شبیهشون هم هستم.
فقط روزی میتونم درباره موفقیت حرف بزنم که گوشیمو بندازم سطل آشغال.