خاطرات ی المپیادی

خاطرات ی المپیادی

گزارش کار و اتفاقای دوران المپیاد و میزارم
خاطرات ی المپیادی

خاطرات ی المپیادی

گزارش کار و اتفاقای دوران المپیاد و میزارم

الکترومغناطیس به توان ۱۳

از شمال برگشتیم ، حالم خوب نیست.قلب دردی دارم که..خلاصه که باشگاه تعطیله ، سه شنبه دو سانس میرم.

غیر قابل باور: سیکسک بورسیه شدم.

شمال خوش گذشت ، بابت دفعه قبل مضطرب بودم ، البته به اینکه هر چند وقت یک بار ی اتفاقی بیوفته که انقدر تو اضطراب غرق بشم عادت کردم.تهش رو دیدم!

یک هفته ست المپیاد نخوندم.درس دیگه ای هم نخوندم.

خانواده عاصی شدن از کتاب و کلاس خواستن هام ، کاش میتونستم خودم کار کنم.

پنلم توی ماز هم هنوز فعال نشده و پشتیبانی با درست میشه عزیزم ماست مالیش میکنه.

امروز و استراحت بدم به قلبم ، دیروز انرژی زا خوردم ، نباید میخوردم.فردا صبح میرم بدو ام و بعد درس و شروع میکنم از اول..حافظه م یاری نمیکنه ازمون بزنه از مطالب بودجه بندی اول.

هم کنکور و المپیاد و میخوام هم گرافیک و تکواندو رو ، عقلم و از دست دادم.

به خیر بگذره امروز هم..