خاطرات ی المپیادی

خاطرات ی المپیادی

گزارش کار و اتفاقای دوران المپیاد و میزارم
خاطرات ی المپیادی

خاطرات ی المپیادی

گزارش کار و اتفاقای دوران المپیاد و میزارم

خسته شدم ، فردا ام هنگ اور تا ببینم چیکار میکنم

تو باشگاه به معنای واقعی از هم گسستم ، پاره شدم ، مردم

ازم عرق میچکید رو تاتامیای سالن

تمریناشون وحشتناک سخته

شایدم چون عادت ندارم

به استاده گفتم نفس کم میارم گفت طبیعیه ی مدت کار نکردی

لعنتی مثل ی مازوخیست هم ازش لذت میبردم هم میلرزیدم و عضلاتم درد می کرد

دیروقته هنوز نخوابیدم به لطف خانواده چون رفتن هیئت منم بزور بردن

بابت المپیاد یجوریم اصلا نمیخوام دربارش فکر کنم

فردا فقططط چیل