تو باشگاه به معنای واقعی از هم گسستم ، پاره شدم ، مردم
ازم عرق میچکید رو تاتامیای سالن
تمریناشون وحشتناک سخته
شایدم چون عادت ندارم
به استاده گفتم نفس کم میارم گفت طبیعیه ی مدت کار نکردی
لعنتی مثل ی مازوخیست هم ازش لذت میبردم هم میلرزیدم و عضلاتم درد می کرد
دیروقته هنوز نخوابیدم به لطف خانواده چون رفتن هیئت منم بزور بردن
بابت المپیاد یجوریم اصلا نمیخوام دربارش فکر کنم
فردا فقططط چیل