دارم به چشم میبینم که من آدم وبلاگ نیستم.
نمیدونم چرا اینو از همون سال ۴۰۰ نفهمیدم و هی نوشتم و نوشتم و آدمهارو خوندم و باهاشون حرف زدم.
قطعا اگر ۴۰۰ با حذف اینستاگرام بیخیال وبلاگ هم می شدم ، حالا ی آدم نصفه نبودم.
مشکل محیطش نیست ، من جنبه شو ندارم.(باید از شونصد نفری که باهاشون روابط سطحی و مزخرفی برقرار کردم تو همین محیط پرسید چرا.)
یکی بود میگفت پسرا از ۱۴ تا ۱۶ سالگی کیری ترینن ، دارم زندگیش می کنم.
دیگه نمیتونم سلامت روانمو معامله کنم تو این سگ بازار.